پَـرنیــانـُ :| لوژویـــ

پَـرنیــانـُ :| لوژویـــ

Hold My Hands Tight Because I'm On The Edge...
پَـرنیــانـُ :| لوژویـــ

پَـرنیــانـُ :| لوژویـــ

Hold My Hands Tight Because I'm On The Edge...

10

امروز , در یک کلام, بهترین روز زندگیم بود :)

پریا, شیدرخ... ممنون از اینکه وجود دارین :)♥

(عکس امروزو لطف کنین بذارین تو بلاگاتون چون من یادم رفت USB رو بیارم عکسو بریزم تو پی سی :/ )



+ وقتی اومدیم خونه, مامانم گفتش که مامان پریا گفتش که پریا, بخاطر من سفر اصفهانشونو کنسل کرد! پریا خداییش بخاطر من این کارو کردی؟! وای.. من واقعا نمیدونم چی بگم... That means a world to me love :")

+ شیدرخ... نیمه ی گم شده ی من... خواهر دوقلوی من... دلم از همین الان برات تنگ شده :((((

+ شبنم... لعنتی عاشقت شدم :))♥ بیریخت :p

+ آنا.. Hi, Just hi :D

+ هعیییی... ای کاش اسما و تانیا هم بودن :((((((

+راستی, اون برگه رو یادم رفت بردارم :| اگه فردا رفتم خونه شیدرخ یادم باشه بگیرمش... البته اگه برم!! امیدوارم... :)




راستی اینو یادم رفت بگم.... : # Parniyan ;)