پَـرنیــانـُ :| لوژویـــ

پَـرنیــانـُ :| لوژویـــ

Hold My Hands Tight Because I'm On The Edge...
پَـرنیــانـُ :| لوژویـــ

پَـرنیــانـُ :| لوژویـــ

Hold My Hands Tight Because I'm On The Edge...

37

من همین الان کشف کردم که از 530 فوبیایِ شناخته شده در جهان، من به 6 فوبیا مبتلا هستم :| 

حالا لزوما" منظورم از فوبیا این نیست که از اون چیز یا اتفاق بترسم بلکه اینکه کلا بدم میاد و چندشم میشه. ولی این چندش شدن گاها" با مقداری از ترس هم همراه هست. معرفی میکنم...این شما و این هم فوبیاهای من :| 

کروموفوبیا یا Chromophobia (ترس از رنگهای روشن) : این دیگه از اوناشِ ها... یعنی فکر کنم این فوبیا از موقعی در من بوجود اومد که من متالهد شدم :| حالا شما خودتون حساب کنین من آخرین باری که دیوارای اتاقمو رنگ زدم ، پنجم ابتدایی بودم و به عاغای نقاش گفتم که دیوارای اتاقمو رنگ "زرد لیمویی" و "زرد عسلی" بزنه :| دیگه رنگ از این برایت تر پیدا نمیشد بغرعان. برا همینه من همیشه پرده اتاقمو میکشم که نور نیاد داخل و دیوارای اتاقم دارک تر نشون داده بشه :|

Ophthalmophobia یا ترس از مورد خیره  واقع شدن : یعنی اینکه من واقعا بدم میاد یکی همینطوری بدون دلیل به من خیره بشه. مورد داشتیم یبار تو نمازخونه مراسم بود،عاغا دختره بمن خیره شده بودا... یعنی ببین، خــیــره شده بودا.. هیچی دیگه، منم رفتم جامو عوض کردم. بعدش فهمیدم دختره اصلا منو نگاه نمیکرد کلا چشماش انحراف داشت :| و اینکه، موقع امتحان،اگه مراقب به من خیره بشه اصــــــلا نمیدوتم امتحان بدم.

Melissophobia یا ترس از زنبور : این ترس از موقع ایی در من بوجود اومد که برای اولین باز زنبور نیشم زد. بعد از اون موقع زنبور یبار دیگه هم نیشم زد. اگه یبار دیگه بزنه، خودم قبلش خودمو میکشم :|

Chronophobia (ترس از گذشت زمان) و Grascophobia (ترس از پیر شدن) : درباره این دوتا فوبیا...خب من اینقدر از این دوتا میترسم که اصلا دربارش حرف نزنم بهتره :| در پست 35ـُم دربارش یه چیزایی گفتم.

Ophidiophobia یا ترس از مار : این فوبیا از بقیه فوبیاها بسیار بسیار بدتره و من شاید بتونم با بقیه فوبیاها کنار بیام، ولی با این یکی اصلا :| فقط اینو بدونین اگه عکسِ مار بمن نشون بدین من یه سکته ناقص رو رد میکنم :)

نظرات 9 + ارسال نظر
g.h029 یکشنبه 27 بهمن 1392 ساعت 20:09 http://1fazderacolla.blogfa.com

man heyvun dustb daram ama az mar, ertefa, piri, va junevara kuchi mese susj yanii
mese vahshat daram

ama
man fekr mikonam afsordegi 2 qotbi daram -_-

ای بابا :|

افسردگی دو قطبی؟؟ آهنگ لیتیوم از اوانسنس رو زیاد گوش دادی ، نه؟ :|

Metal løver دوشنبه 7 بهمن 1392 ساعت 00:53

الان ک ب فوبیاهام توجه میکنم میبینم انگار کلا از انفجار میترسم من (فوبیای انفجار >>>داریم اصن؟؟! خخخ) ولی موندم چجوریاس ک عاشق ترقه بازیم .... چهارچنبه سوری ک میشه...ب معنای واقعی خودمووو خفه میکنم!
فکنم آخرشم در راه ترقه بازی از دنیا میرم

خو این چکاریه O.o

:))))))

Metal løver جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 06:42

سلااااام پرنیان جون
چطورمطوری؟؟
وااااااااو ... ای ول! تو ام اهل فوبیا ایناااا هسی ؟! من دوتا فوبیا دارم عجیب ، باحال ، از نظر بقیه خنده دار و کلن مرگ منن این دوتا!
ببین من شدید با دو مورد فوبیا های تو (مورد خیره قرار گرفتن ـ گذر زمان) عاغا منم ب این دوتا مبتلام!! زنبور منم نیش زده!مار هم خداییش ترسناکه ... چ کوچیکش چ از اون خفناش!!
خب اون دوتا فوبیای خفن من رو بشنووو یکم بخند !! نخندیااااا!!!!
1.فوبیای زودپز (من عمراااااا طرف آشپزخونه پیدام شه وقتی زودپز رو شعله س !!! مورد داشتیم کلن از خونه زدم بیرون!!)
2.فوبیای بادکنک (کسی حق/جرات نداره کنار من / کلن تو اتاقی ک من هسم بادکنک باد کنه یا باش بازی کنه )
ااااااااا ... گفتم نخند!!!

سلام!
خوبم دوستم ممنون :)

وااای خیلی بَده :-SS

1. زودپز وسیله وحشتناکیست...
2.اوا بادکنک؟! O_O

خدایی خیلی فوبیاهات باحالن :))

Lady Darkling سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 17:35 http://Crossroad.blogfa.com

I have Chromophobia and Ophthalmophobia. You're not alone sis. And for time..... khob tuie comment post 35 goftam.

oh really?! :(

yeah :((

Mehri سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 14:59

من فقط از دومیه یکم بدم میاد :| مخصوصا مراقبت مررررد باااشه :/
مااار به این خوبی :O
ملخ از همشون بهتره من به زنبور یکمی عادت کردم :)

پیر شدن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بزرگ شدن که خووبه
دوست نداری بزرگ شی تو تصمیم گیریا و این چیزا شریک شی ؟؟ دوست داری عادم حساب نشی ؟؟؟؟ :|

خوش گذرونی رو همیشه میتونی بکنی که فقط از راه های مختلف :))

مار که مار نیست... هیولاست :|


نه راستشو بخای :(

آره D:

Phantom Assassin سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 14:57 http://xxqwertyxx.blogfa.com



چه نقاط مشترکی

نیوشا سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 14:47

ینی تو کامل همشونو خوندی؟
من که شک دارم فقط 6 تا فوبیا داشته باشی......
دوس دارم بخونمشون....

:|
برو بخون :)

Phantom Assassin سه‌شنبه 1 بهمن 1392 ساعت 00:00 http://xxqwertyxx.blogfa

عجب !¡!
تا حالا به این چیزا دقیق فکر نکرده بودم

منم از تنهایی میترسم ؛
یعنی اگه بیشتر از دو ساعت تنها باشم ، اصلا نمیتونم تحمل کنم

ااایییییی

جدی از مار میترسی

اتفاقا من از مار بخصوص شاه کبری و مامبای سیاه خیلی خوشم میاد .

خیلی خفنن

حالا من دقیقا برعکس توام
عاشق تنهاییم :)


وای من تنها چیزی که تو دنیا بیشتر از همه ازش میترسم، ماره!

درود بر شما

آیا تا به حال قصد داشته‌اید واژه‌های کتاب 504 واژه‌ی مطلقن ضروری (504 absolutely essential words) رو بخونید و به طور کامل و برای همیشه معنی آن‌ها را به خاطر بسپارید؟ آیا در این کار کاملن موفق بوده‌اید؟

.....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.